پایان ماجرای تلویزیون فارسی بیبیسی؟
هزاران تن از شبهنظامیان شیعه عراق در یک نمایش قدرت در برابر پیکارجویان سنی که بخشهای بزرگی از شمال عراق را تصرف کردهاند، در بغداد و دیگر شهرهای این کشور رژه رفتهاند/ پیکارجویان داعش و دیگر گروههای مخالف دولت مرکزی موفق شدند دو شهر در استان دیاله را تصرف کنند و به این ترتیب به مرزهای ایران نزدیکتر شوند/اعضای قبایل شیعه با فراخوان نوری مالکی و نماینده آیتالله سیستانی برای مبارزه با گروه سنی داعش به ارتش پیوستهاند/ «پیشروی سریع داعش بدون برخورداری از حمایت محلی امکانپذیر نمیشد» و...
این عباراتی است از تنها رسانه جریان اصلی دنیا که جرات میکند با این اصطلاحات مهربانانه در مورد «داعش» و اتفاقات این روزهای عراق صحبت کند. واضح است که بیبیسی خط مشخص القای تقابل اهل سنت با تشیع در عراق را انتخاب کرده است و مشخص است که تزریق این فرضیه که "این داعش نیست که به نبرد برخاسته است بلکه اهل سنت عراقاند که از ظلم و ستم دولت عراق به ستوه آمدهاند و حالا وحدت کردهاند تا با تبعیض و ظلم بجنگند" انتخاب شده است و واضح است که سیاستهای کلان بیبیسی فارسی عملا چنین خطی را میطلبد، اما این بار چرا اینقدر واضح و «رو»؟
**
حماس، شهرهای اسرائیل را با راکت مورد حمله قرار داد/آمریکا برای برقراری آتشبس میان اسرائیل و فلسطینیان آماده میشود/اسرائیل اعلام کرده تاکنون 100 هدف را در غزه مورد حمله قرار داده و همزمان شبه نظامیان فلسطینی به پرتاب راکت به سوی اسرائیل ادامه میدهند/غیرنظامیان در تیر رس حملات اسرائیل و حماس و...
خط محتوای بیبیسی فارسی در 5 روز اولیه بحران غزه، بدون مراجعه به سایر اخبار این بنگاه قابل حدس است. قلب واقعیت کشتار بیرحمانه غیرنظامیان در فلسطین به یک جنگ برابر و القای خط استراتژی دفاع در برابر حمله از سوی اسرائیل. چیز عجیبی هم نیست. اما این بار این خط محتوایی، واضح و بدون استراتژی معمولِ «یکی به نعل یکی به میخ» بیبیسی فارسی در حال پیگیری است. حداقل در روزهای ابتدایی بحران غزه، بینندگانی که تلویزیون فارسی بیبیسی را میدیدند، با دخالت آشکار موضعگیری کارکنان این سازمان در اخبارشان مواجه بودند.
**
اما ماجرا چیست؟
در بخشی از فیلم «قصههای عامه پسند» فیلم جالب کوئنتین تارانتینو، فیلمساز آمریکایی، بعد از اتفاق افتادن فاجعه کشته شدن ماروین؛ جولز و وینسنت به خانه جیمی میروند تا آثار جنازه متلاشیشده ماروین را پاک کنند. جیمی آنها را از ورود قریبالوقوع همسرش میترساند؛ همسری که ظاهرا خشن و بیحوصله است. جولز تلفنی با مارسلوس(آقای رئیس) راجع به اینکه همسر جیمی تا یکساعتونیم دیگر به خانه برمیگردد صحبت میکند، در این لحظه ما با یک مونتاژ موازی صحنهای را در ذهن جولز میبینیم. صحنهای که زن جیمی که یک زن سیاه پوست است خسته به خانه می آید و با جنازه ماروین با سر متلاشی روی دست وینسنت، جولز و جیمی روبرو میشود. این صحنه فقط در تصور جولز به تصویر کشیده میشود. ما تا به حال زن جیمی را ندیدهام و تنها تصویری هم که از او میبینیم همین زن تصویر شده در خیالات جولز است. پس چرا این زن سیاهپوست به نمایش درمیآید؟ احتمالا برای اینکه خود جولز سیاهپوست است و اولین تصوری که در مورد آدمها میکند این است که آنها سیاهپوستند. این کنایه ظریف تارانتینو به ناگزیر بودن عمق تاثیر ذهنیات و نگرشها روی تصورات و تفکرات است.
این ماجرا برای همه ما میافتد و نیفتادن در دام آن در زندگی روزمره یک گزاره اخلاقی ساده و در عالم رسانهها، نفس کشیدن و زنده ماندن است.این ماجرا طبیعتا برای کارکنان بیبیسی فارسی هم اتفاق میافتد و سطح نفوذ این رسانه حتی در ایران، نشان میدهد که کنترل آن در سطح قابلقبولی اتفاق افتاده است؛ اما این بار ماجرا ظاهرا فرق میکند. بیبیسی فارسی در هر دو ماجرای عراق و غره؛ بدون واهمه نگرشها، ذهنیات و قضاوتهای خود را به متن اخبار کشانده است و ظاهرا تاثیر و نفوذ این ذهنیات این بار به اندازهای شده است که آرمان بزرگ «حرفهایگری» برای بیبیسی فارسی را به عقب رانده است. دو بحران اخیر خاورمیانه نمایش خوبی از دخالت تصورات اثبات نشده کارکنان بیبیسی در مورد عراق، فلسطین و مهمتر از همه ایران است. بدون نیتسنجی به خصوص قسم مبتذل نمادپردازانه آن به نظر میرسد که همین نمونههای ناقص و تعمیمنیافته کافی است برای اینکه نتیجه بگیریم ذهنیت کارکنان بیبیسی به کدام سمت و سوست، آنها در مورد مردمان خاورمیانه چه میاندیشند و مهمتر از همه، تاثیرات دشمنی با مورد خاصی به نام «جمهوری اسلامی ایران»، چگونه همه ذهن و مغز کارکنان بیبیسی فارسی را تسخیر کرده است. اما ماجرای ما علی الحساب چیستی این ذهنیات نیست. ماجرا این است که چگونه کنترل نکردن این ذهنیات، می تواند یک رسانه را به یکقدمی بیاعتباری بکشاند.
برگ برنده «بیبیسی» فارسی در میان همه رسانههای فارسی زبان، همین قسم «حرفهایگری»، پنهان کردن ذهنیات و نیات در لابهلای خبرها و گزارشها بدون فرصت به مخاطب برای کشف آنها بود، اتفاقی که بیبیسی فارسی را در همه این سالها بدون تعارف تبدیل به یک رسانه تاثیرگذار در جامعه فارسیزبانان کرده بود، اما ظاهرا کنترل نکردن این ذهنیات در دو بحران پشت سرهم اخیر خاورمیانه، تنها برگ برنده بیبیسی فارسی را این روزها به پاشنهآشیلش تبدیل کرده است.
اما چرا این اتفاق افتاد؟ این فقط یک فرضیه است که نیاز به شواهد بیشتری برای اثبات دارد: تجربه نشان داده است که بهترین راه برای شناختن آنچه در تصورات بعضا عامیانه کارکنان بیبیسی میگذارد رصد بیبیسی در روزهای اولیه بحران است. در مواقعی که ظاهرا هنوز سیاست مشخص و تدوینشدهای برای پوشش اخبار در این شبکه به وجود نیامده است و این ذهنیات، تصورات و ایدههای کارکنان بیبیسی است که ماجرا را جلو میبرد. ذهنیات و تصوراتی که خیلی اوقات با همان سیاست مشخص و تدوینشده هماهنگ است و نیازی به اصلاح و تغییر در ادامه راه ندارد. اما این بار این فاصله چندروزه این بار کار دست بیبیسی داد. دو ضربه مهلک به تمام ژستهای همه این سالها.
دلالی جنگ بیبیسی، این بار واضحتر و عریانتر از همیشه به نمایش درآمده است و اگر روزگاری مارک «بیبیسی» با برند حرفهایگری و به اصلاح با گرفتن ژست «داشتن همه» معتبر بود، بیدقتی در کنترل این فاصلههای چند روزه و البته در داخل پرانتز بیدقتی در تنظیم کردن همه مواضع و قضاوتها یا اسطوره برساختهای به نام «جمهوری اسلامی» تا رسیدن موعد کنترل سیستماتیک، حرفهایگری بیبیسی فارسی را با تهدیدی جدی مواجه کرده است.این روزها از مخالفین جمهوری اسلامی به کرات متونی در مخالفت با عملکرد بیبیسی فارسی در دو بحران اخیر خاورمیانه منتشر میشود و این حداقل برای بیبیسی فارسی که تریبون بخشی از آنهاست، اتفاق جدیدی است.
(بگذریم از اینکه قابلپیشبینی است که هجومهای ناشیانه و غیرحرفهای رسانههای وطنی به بیبیسی فارسی، چیزهایی شبیه به صحبت درباره روابط غیراخلاقی کارکنانش، دوباره مثل همیشه فرصت بازیابی دوباره وضعیت را به بیبیسی فارسی هدیه خواهد داد.)
**
پینوشت:
یولانده نل خبرنگار بیبیسی، درست یک سال قبل در حالی که لبخند پتوپهنی چهره بلوند اروپاییاش را پوشانده بود و رقص و آواز دستهای از اهالی غزه که پیروزی محمد عساف در «عرب آیدل» و راهیابی او به مرحله نهایی را جشن گرفته بودند در پسزمینه تصویرش خودنمایی میکرد به دوربین زل زد و گفت:"همانطور که میبینید همه اینجا آمدهاند تا خوش بگذارنند، قلیون بکشند و مهمتر از همه «عرب آیدل» را ببینید"
محمد عساف یک فسلطینی بود که برای اولین بار در بخش نهایی «عرب آیدل»، مسابقات مشهور آوازخوانی اعراب راه پیدا کرده بود.
خبرنگار بیبیسی اینطور ادامه داد: "وقتی عساف آواز میخواند همه مشکلاتشان یادشان میرود، دیگر کسی بحث اقتصادی و سیاسی نمیکند و همه با هم جشن میگیرند."
گزارش بیبیسی با پخش صحنههای دیگری از خوشی مردم غزه دنبال شد و نل اعلام کرد صرفنظر از همه مشکلات مردم غزه، موفقیت سعاف سبب شده است که مردم غزه مشکلاتشان را فراموش کنند و احساس غرور کنند.
در بخشی از گزارش بیبیسی برای عساف توئیت یک فلسطینی هم آورده شده بود:"محمد عساف، فلسطین را آزاد نکرد ولی برای مردمی که در 66 سال دوران اشغال لبخند نزدهاند، شادی و سرور آورد."
این نسخه نجاتبخش بیبیسی برای فلسطینیهاست. روی آوردن به زندگیِ بدون دغدغهی آزادی و نجاتبخشی. خوش باشید و زندگی کنید، سیاست و دنیا را رها کنید تا بمباران نشوید. درست مثل یک ایرانی که در بیبیسی فارسی مشغول به کار است. وضعیت دلهرهآوری است.هر چند از دور اینطور به نظر نرسد.
در جریان حمله ناتو به منطقه بالکان مارک لیتی خبرنگار امور جنگی و دفاعی بیبیسی که به مدت 11 سال این وظیفه را بر عهده داشت و بحران را پوشش میداد به مقر ناتو رفت و به عنوان معاون سخنگوی ارشد ناتو جیمز شیا انجام وظیفه کرد.لیتی بعدها رئیس بخش استراتژی رسانه ای SHAPE (ستاد عالی نیروهای متفقین در اروپا) یعنی هدایت کننده همه عملیات های نظامی ناتو شد.
دفتر مرکزی: تهران،
09128513265
دیدگاهها
درست نیست اینکه دو خطه اسرائیل و فلسطین جدا از هم باشند در حالیکه منهای دیدگاه مذهبی و قبل ایجاد هر تفرقه دینی ، ملیت این خطه ها با نامی واحد بوده است . این از لحاظ ملیت ! و از لحاظ مذهبی پس به دستور خدا واقعیت را اینچنین نوشت :
(( محمد پیامبری در جمع عرب بود که تبلیغ خدای اهل کتاب را می کرد و چون معبد سلیمان به هر شکل وجود آن ، دورترین مکان نسبت به اهل کتاب بود که آنها می توانستند در آن نماز بگذارند ، لذا از آن در میان خود به عنوان « مسجد الاقصی » به معنی « دور افتاده ترین سجده گاه » یاد می کردند . کما اینکه در قرآن برای قبل بعثت محمد نیز در یادآوری دوره یهود و اصحاب کهف عنوان بومی « مسجد » به کار برده شده است . ))
پس کسانی که برای خداوند سر تکان می دهند یا برای او کمر خم کرده و سر بر زمین می گذارند ! با برداشتن گنبدی دست نشانده غیر فرمان خدا که خطی کاذب را به عنوان نماد و نشانه یکتاپرستی دسته ای از یکتاپرستان مقابل دسته ای دیگر کشیده است ، آیین را به حق نزدیک تر کنید و با نگه داشتن چهارچوب و ساختار آن ، مکانی عبادی را برای جهانیان به عرصه وجود بگذارید .
والسلام ٪