مشهور است که ژان پل سارتر در لحظات آخر عمرش از اطرافیان طلب سیگاری کرده بود. انیمیشن «سقوط» اثر استیو کاتس، به سادگی نشان مان می دهد، چرا این تمنا برای انسانی که در چنین عالمی زندگی کرده، تمنایی بی وجه نیست. انسان جدید اگر به تمامی در معرض ملال زندگی روزمره قرار گیرد، در برابر این بیهودگی و بی ثمری هر روزه، سقوط، و حتی مرگ را در آغوش خواهد گرفت. «سقوط» در مدت کوتاهی می گوید؛ دور زندگی، چنانکه در جهان جدید برای یک کارمند رخ می دهد، چقدر بیهوده و بی سرنوشت است. و چنین زندگی را باید با رضایت پایان داد. وقتی مرد انیمیشن «سقوط» سیگار را آتش می کند، گویا که از این کار خشنود است، هم او و هم ما. زندگی اینچنین از پس سالهای پر تکرار کارمندی، مبدل به چیزی می شود که می توان و حتی باید به سیگاری خاتمه اش داد. شاید ما ایرانی ها هنوز قادر به درک چنین صورتی از حیات، با این بیهودگی پر طنین اش نباشیم، اما به راستی فاصله ما با آن چه اندازه است؟
نوشتن دیدگاه