امروز بر همه ماها واجب است که به این سوال بیندیشیم:
نقش مردم در بقا و استمرار و پیشبرد انقلاب دقیقا چیست؟ مردم در نگاه خمینی، نقشی بیبدیل و تعیین کننده دارند و اساسا امام، هیچ چیز غیر مردمیای را انقلابی نمیداند؛ درنگاهِ ما چطور؟ مردم حاضرند یا ناظر؟
5 بار حضور مردم در پای صندوقهای رای* در طول یک سال اول پس از پیروزی انقلاب، پیامِ روشنی دارد: خمینی به حضور و نقشآفرینی مردم برای پیشبرد انقلاب، واقعا و عمیقا اعتقاد دارد، بر آن پای میفشارد و آن را رکن میداند در نظامِ برآمده از انقلاب (رکن که میگویم، نه خیال کنید کادوپیچ میکنم حرف را با الفاظ خوشقیافه، نه! حضور و نقشآفرینیِ مستمر مردم، رکن انقلاب است و -مثل ارکان نماز- سهوا هم که فراموش بشود، باطل میکند و نامشروع میگرداند).
چرخ تاریخ اما، جور دیگری چرخید و کمکم، مردم، رای مردم و حرف و خواست مردم، و مهمتر از همه، نقش مردم، تقلیل پیدا کرد به دو-سه راهپیمایی و چند فریم تصویر پای صندوق رای و چند انگشتِ اشارهی ارغوانی رنگ؛ همان هم با اکراه و بیمیلی سیاسیون و به اصرار رهبر!
گفتنش را همه میگویند اما، به واقع و در عمل، اشخاص و جریانات سیاسی، چه مقدار برای مردم در اداره کشور سهم و نقش قائلند؟
مخاطب، فقط آيتالله و حاج آقا و دکتر فلانیِ -به اصطلاح- اصلاحطلب و اعتدالیِ بیتوجه به ـ حتی رایِ ـ مردم نیست! مخاطبش حتی فقط جناح راستیهای معتقد به نقشِ فصلی و موسمیِ مردم هم نیست! مخاطبش همهی معتقدین و مومنین به آرمان خمینیاند، همهی کسانی که در جمهوری اسلامی -و حتی خارج آن، ولی با اصول و منشِ انقلاب- دارند کاری میکنند(دولتی یا مردمی، رسمی یا غیر رسمی، ماموریتی یا خودجوش)، سنگی بر میدارند، خدمتی میکنند (یا خیال میکنند که خدمت میکنند)، قصد دارند درآینده خدمت کنند و ...
نگاهِ امام به عدالت، آزادی، معنویت، حکومت، سیاست و اصلا خودِ دین، متفاوت است با سایرین؛ همین تفاوت در رکنِ مهجورِ انقلاب هم خودش را نمایان میکند: جهوریت در نگاهِ خمینی، با جمهوریتِ دموکراسیخواهها و لیبرالها، زمین تا آسمان فرق دارد.
و خیال میکنی که این تفاوت، فقط بین نگاه امام و لیبرالها یا به تعبیری اصلاحطلبهاست؛ نه! یک سرِ دعوا خمینی است و معدود یارانش، و در طرفِ دیگر، طیفِ وسیعی مشتمل بر اصلاحطلب و اصولگرا و جناح راستی و سرمایهدار و حجتیهای و الخ.
از شما چه پنهان، خودِ خودِ ما حزباللهیها هم غالبا در همان طرفِ دیگرِ دعواییم!
بسیاری از دعواها و بلواهای این سیوچند سال، به خلاف روایتهای جناح راستی و چپی، دقیقا بر سرِ حضور/عدم حضور مردم و تصمیمگیری و تعیینکننده بودن یا نبودنشان شکل گرفته؛ بارزترین و دمِ دستیترینش همین فتنه ۸۸ است که دعوای اصلیاش، تمکین به رای مردم و صیانت از جمهوریت نظام یا پذیرشِ قدرتِ اشراف و به حاشیه راندنِ تودههای مردم بود.
اما، همهی محتوای تولید شده دربارهی جمهوریت و نقش مردم در نظام را یکجا جمع کنی، به قدرِ یک جزوه دانشجویی نمیشود! همهی اساتیدی که در این باره ادبیات تولید کرده، گفته و نوشتهاند، از انگشتانِ دست تجاوز نمیکند تعدادشان! چرا؟ چطور؟ مقصر کیست؟ ....
----------------------
بعد از حدود ۱ سال، وحید اشتری را در قاب تلویزیون دیدم؛ ویژه برنامههای ثریا به مناسبت دهه فجر؛ به عنوان میهمان آمده بود و صحبتش را با اختلاف امام و مهندس بازرگان بر سر نقشِ مردم، پس از پیروزی انقلاب شروع کرد. باقی حرفش را نشنیدم از بس همین چند جمله مهم بود و تا مدتها ذهنم را درگیر کرد. چند خطی دربارهی موضوع نوشتم و سرفصلها را آماده کردیم برای موقعیت مناسب.
۱۸ شهریور، بحث مصاحبه با وحید اشتری مطرح شد و بعد از چندباری جابهجایی، بالاخره قرار برای چهارشنبه تنظیم شد.
۲۴ شهریور ۹۵، میزبان سخنگوی کمیته صیانت از منافع ملت ایران بودیم و حدود ۳ ساعت و نیم گفتوگو کردیم.
تقریبا تمامِ نکاتی که در ذهن داشتیم، موردی و با ذکر مثال، روشن و شفاف بیان شد و بار سنگینی از دوشمان کم شد.
از صنعت و اقتصاد گرفته تا مسئلهی فلسطین، از انتخابات تا کمپین نخریدنِ خودرو، دیدیم و شنیدیم که چقدر بیتفاوت بودیم نسبت به تعریف نقشِ مردم و حتی ناتوان بودهایم در این سالها از پذیرشِ اثرگذاریِ مردم!
اصل حرف را البته، اواخرِ مصاحبه از دهانِ اشتری شنیدیم؛ مهمترین اختلافِ امام با حجتیهای ها هم بر سرِ نقش مردم است، حتی در ظهور! امام معتقد بود ظهور هم با اراده (و نه صرفا دعا)ی مردم محقق میشود.
امروز بر همه ماها واجب است که به این سوال بیندیشیم:
نقش مردم در بقا و استمرار و پیشبرد انقلاب دقیقا چیست؟ مردم در نگاه خمینی، نقشی بیبدیل و تعیین کننده دارند و اساسا امام، هیچ چیز غیر مردمیای را انقلابی نمیداند؛ درنگاهِ ما چطور؟ مردم حاضرند یا ناظر؟
نوشتن دیدگاه