رسانهها، هدفِ شهدای جنگِ تحمیلی را اینگونه معرفی میکنند: «حفظِ خاک و ناموس و وطن!»؛ «شهدا رفتند تا یک وجب از خاکِ این سرزمین کم نشود»؛ «رزمندگان در برابر دشمن سینه سپر کردند تا امروز آسوده و در امنیت کامل زندگی کنیم»!
این جنگ، همانی نیست که خمینی دربارهاش فرمود، «جنگ ما جنگ ابمان و عقیده است و مرز و جغرافیا نمیشناسد»؟ این رزمندگان، درباره هدف و آرمانشان چیزی نگفتند؟ گفتند؟ گفتند ما برای حفظ مرز و ملیت و ایران و ایرانی رفتیم؟ یا گفتند به پیروی از سید شهیدان، برای مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم رفتیم؟
رسانهها، هدفِ شهدای جنگِ تحمیلی را اینگونه معرفی میکنند: «حفظِ خاک و ناموس و وطن!»؛ «شهدا رفتند تا یک وجب از خاکِ این سرزمین کم نشود»؛ «رزمندگان در برابر دشمن سینه سپر کردند تا امروز آسوده و در امنیت کامل زندگی کنیم»!
این جنگ، همانی نیست که خمینی دربارهاش فرمود، «جنگ ما جنگ ابمان و عقیده است و مرز و جغرافیا نمیشناسد»؟ این رزمندگان، درباره هدف و آرمانشان چیزی نگفتند؟ گفتند؟ گفتند ما برای حفظ مرز و ملیت و ایران و ایرانی رفتیم؟ یا گفتند به پیروی از سید شهیدان، برای مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم رفتیم؟
جدیتر نگاه کنیم! ایران یعنی کجا؟ یعنی چه؟ وقتی از ایران حرف میزنیم منظورمان همین سرزمین و مردمی هستند که درونِ مرزهایِ (به قولي امیرخانی) «مِید این بریتانیا» محصور شدند؟ اصالتِ این مرزها از کجا آمده؟
وقتی از فرهنگِ ایران و ایرانی حرف میزنیم، بحرین را به حساب میآوریم؟ افغانستان چطور؟ بلخ؟ آذربایجان؟ این ایران کجاست و این فرهنگِ ایرانی چیست؟
مهمتر از آن، «وطن» چیست؟ کجاست؟ جایگاهش در انقلاب اسلامی و نظام فکری امام کجاست؟
نسبت ما با نظریه نیشن-استیت چیست؟ قبولش داریم؟ ردش میکنیم؟ جایگزینی برایش داریم؟ یا فقط اسمش را عوض کردهایم؟ دولت-ملت!
باورکنیم یا نه، پاسخ خیلی از این سوالات را سالها اشتباه بهمان دادهاند؛ تاریخ را وارونه برایمان روابت کردهاند و ما باید این حجابها را کنار بزنیم؛ هر چه دیرتر سختتر!
باورکنیم یا نه، پاسخ بعضی از این سوالات به درستی روشن نیست؛ ما با بحران مواجهیم! پذیرفتنِ نیشن-استیت (یا ترجمهی داخلیاش: نظریه امنیت ملی) بحرانزاست؛ نپذیرفتنش هم، شما را وادار میکند جایگزین مناسبی برایش بیابید که تمام سوالات و نیازها را پاسخ دهد؛ و این مهم ممکن نیست مگر بازگشت به گفتمانِ اصیلِ انقلاب و بنیانگذارش، خمینی کبیر. (باز هم به خاطر بیاورید فریادهای جانشینِ بحقِ خمینی در ۱۴ خرداد 95، 94، 89، ...)
-----------------------------------------
علی اللهیاری ، پس از سالها مطالعه و فعالیت در حوزه جهان اسلام و امت واحده، ملیگرایی را از عواملِ بسیار مهم و بازدارنده از وحدت مسلمین مییابد و به همین دلیل، مطالعات گستردهای را هم درباره منشا و مبدا تئوری نیشن-استیت و هم درباب جریان شناسی گروههای مختلف در درون کشور، از این منظر، انجام داده.
با این پیش زمینه، قراری تنظیم کردیم و طرحِ مسئله انجام شد؛ نکاتِ مهم را بسیاری را برشمرد به عنوان رئوسِ مطالبی که در این حوزه میشود بهش پرداخت. طبیعتا مجال پرداختن به همهاش نبود در یک مصاحبه؛ لذا چند مورد را انتخاب کردیم و پیشنهاد مصاحبه تنظیم شد.
همانطور که حدس میزدیم مخالفت کرد: «ارائهی پاسخِ دقیق به این سوالات از طرفِ من، نیازمندِ یک سال مطالعه است!»
همه میدانستیم که وقتی علی الف از پاسخ دقیق حرف میزند منظورش چیست؛ ایضا در جریان بودیم که علاقهای برای رسانهای شدن ندارد و از هر کاری که بوی خودِ شیفتگی بدهد، به شدت پرهیز میکند.
با اصرار زیاد پذیرفت که در قالب مصاحبه، طرحِ مسئله کند.
21 شهریور (روز عرفه، مصادف با سالروز حادثه 11 سپتامبر!) میزبان علی اللهیاری بودیم برای مصاحبهای حدودا سه ساعته. علیرغم کسالت، سرِ وقت رسید و باز برخلاف مسیر مد نظرش، فروتنانه سوالات را با ترتیبی که ما در نظر گرفته بودیم پاسخ داد، بدون ذرهای تعارف، و ایضا ادا و نمایش. خیلی راحت در جواب یکی دو سوال گفت، نمیدانم!
=================
بیتعارف باید گفت، دستکم دو سه موضوع بسیار مهم دیگر هست که دوست داشتیم و داریم فتح بابش و طرح مسئلهاش را علی اللهیاری انجام دهد (مثل بحث بسیار مهمی با عنوان استکبار نظام آموزشی) اما، ملیگرایی را ضروریتر و به اصطلاح، « سوزنبانیتر » میدانستیم!
این گزیدهی 50 دقیقهای ، رئوس مطالبی را که در گفت و گو مطرح شد، بیان میکند اما، به نظرم دیدن کل گفت و گو(که به زودی منتشر میشود)، ضروری باشد برای روشنشدن مباحث.
همچنین، این فقط مقدمهایست بر بحثی بسیار مهم و تعیینکننده که به امید پروردگار، اگر زنده ماندیم و توفیق داشتیم، پیاش را خواهیم گرفت.
سوزنبان، در ابتدای راه است و راهش بسیار صعب، پس هر لحظه و هر شماره، منتظر نقد و نظرات اصلاحیتان هستیم.
نوشتن دیدگاه