بنظر میرسد احیای سازمان مدیریت وبرنامه ریزی ضرورتی نداشت انهم در استانه انتخابات کلا برای دولت اسیب و زیان است زیرا
اولا دولت همین وظایف برعهده سازمان مدیریت و برنامه ریزی محول کرده بوده است از اموزش ارزیابی دستگها و مدیران نوسازی ادرای امور استخدامی حقوق و مزیای کارکنان و جبران خدمت و...... بنابر این چنین سازمان برای احیا ضروری نبود
حقوق مدیران خیر طی مصوبه از سوی دولت استاندار سازی و حد اقل و احد اکثر ان مستند به قانون مدیریت تعریف شد
ثانیا تکلیف این همه کارمند باتجربه در معاونت توسعه مدیریت وبرنامه ریزی استانها چه میشود
ثالثا با روح شعارههای دولت مبنی بر تمرکز زدایی و تفویض اختیار به استانها،ایجاد یک سازمان متمرکز در مرکز تضاد بوجود میاورد
-ایجا این سازمان برای دولت در استانه انتخابات دلمشغولی وسرگرمی ایجاد می کند و انرژی دولت را به خود معطوف میدارد
نیروی انسانی شاغل در معاونت توسعه و سرمایه انسانی سازمان مدیریت و مدیریت اموزش و اینده نگری را بلاتکلیف و نسبت به دولت ناراضی می کند انهم در استانه اتخاباات
سرمایه معنوی نهفته در این بخش را به در استانها هدر مید
شکل گیری یک سازمان متمرکز در مرکز و حذف واحد های استانی ان با روح برنامه ششم مغایر است زیرا برنامه ششم از پایین به بالاست و تاکید ان به برنامه ریزی بومی و محلی و استانی است
در اذهان مردم و عوام اینگونه متبادر گردیده که کار احمدی نزاد در انحلال سازمان مدیریت منظقی بوده زیرا عوام الناس فرق سازمان برنامه وبودجه را با سازمان مدیریت وبرنامه ریزی خیلی نمی دانند
بنظر میرسد فیش های حقوقی شروع یک سناریو بود
این اتفاق محلی نقدی بر دولت ایجاد و اشتباهات بوجود امده در داستان فیش های حقوقی تلویحا سمت دولت سوق میدهد