ما بعد شهدا چه کردیم ؟؟؟ سوالی که باید هر روز از خودمان بپرسیم ما چه کردیم ؟ کوچه ای ، بن بستی به نامشان زدیم عکسشان را روی تاقچه یا دیوار مسجدی زدیم خانه ای را که او در آن زندگی میکرد کوبیدیم برجی از سنگ و سیمان و آهن جایش ساختیم برای بعضی ها سنگ قیر زیبا تراشیدیم جای دست محبت به بچه هایشان تهمت زدیم حقشان را خوردیم بعد در پستویی قایمشان کردیم تا مبدا بچه هایمان بفهمند چقدر دنیا به دلمان نشسته گویی اصلا نبودند اصلا کاری نکردند هراز چندگاهی که پیکری ، پلاکی و یا حتی نشانی از دل خاک بیرون میزند میگوییم : معلوم نیست باز اینها از کجا آمدند ولکن ملت نیستند تا یه روز میبنند ملت خوشند چندتا استخون و تابوت خالی میارن میگن شهید اوردیم چقدر حقیر شدیم یادمان رفت که مرام لوتی خاکه بامرام از زیر خاک آمدیدی ؟ لوتی دست مرا بگیر من دیگر آبرویی پیش خدا ندارم میدانم دستت بستس با سیم با طناب یا چفیه ای که به عشق مادرت زهرا (س) برگردنت انداختی کاش فقط یک بار بجای این دید تکراری درست میدیدم آنها مرامشان مرام عباس است ببینید دست بسته باب الحواعج شدند حالا ما چه کردیم؟ خیالمان که راحت شد کسی نیست که جرعت کند بهمان چپ نگاه کند پارتی گرفتیم مانتوی تنگ پوشیدیم دماغ عمل کردیم زیر ابرو برداشتیم تن فروشی کردیم با صیغه نا خوانده بهم محرم شدیم تجاوز کردیم معتاد شدیم قاتل شدیم اختلاس کردیم شورش کردیم همه جا را به گند کشیدیم جای دختر و پسر را عوض کردیم توکلمان را از دست که نه فراموش کردیم ملاک دوست داشتنمان شد ماشین و خلاصه هرچی بدی توانستیم در حق هم کردیم ما بعد از شهدا خیلی کارها کردیم انگار فقط از روی آنان خجالت میکشیدیم فکر کنم خراب کردیم یک سوال اگر شهدا بودند بعد از ما چه میکردند؟
مادر حالم خوبه . با دوستانم در اینجا هر روز یاد شما میکنیم و از مهربونی های شما برای
آنها تعریف میکنم . خیلی دلم برات تنگ شده کاش می شد زودتر به دیدنم می آمدی ولی
یک خبر خوب برات دارم من به همراه دوستام تاچند روز دیگر برای دیدن شما و تمام بچها می آییم راستی سوغاتی برات آوردم مادر نمیدونی چقدر خوشحالم که این انتظار 24 ساله
داره به سر میاد . مادر فکر میکنم آلان پسرم مردی برای خوش شده . ازت ممنونم که
توی این مدت براش هم پدر بودی هم مادر الحق که جای خالی منو پر کردی مادر نمیدونی
چقدر دوست دارم مادر دلتنگتم مادر پدر هنوزم میره سر کوچه منتظر من میمونه؟ بهش بگو
قربونت برم من دارم میام . اون کت و شلواری که توی عروسیم پوشده بود بپوشه آخه من
برای دستام تعریف کردم که چقدر اون لباس بهش می امد مادر قربون اون چشمای قشنگت
برم میدونم تو این سالهایی که من نبودم همیشه بارونی بوده بسه داره پسرت میاد من و
دوستام جمعه این هفته با تمام دوستانم که توی عملیات شهید شدند داریم میایم راستی یادم
رفت یوسف پسر زهرا خانم هم با ما داره میاد ولی چون پلاک نداشت داره جزو گمنامها میاد
به زهرا خانم هم خبر بده من و یوسف و چندتای دیگه از بچها جزو شهدای گمنامیم .
دیدگاهها
سوالی که باید هر روز از خودمان بپرسیم
ما چه کردیم ؟
کوچه ای ، بن بستی به نامشان زدیم
عکسشان را روی تاقچه یا دیوار مسجدی زدیم
خانه ای را که او در آن زندگی میکرد کوبیدیم
برجی از سنگ و سیمان و آهن جایش ساختیم
برای بعضی ها سنگ قیر زیبا تراشیدیم
جای دست محبت به بچه هایشان تهمت زدیم
حقشان را خوردیم بعد در پستویی قایمشان کردیم
تا مبدا بچه هایمان بفهمند چقدر دنیا به دلمان نشسته
گویی اصلا نبودند اصلا کاری نکردند
هراز چندگاهی که پیکری ، پلاکی و یا حتی نشانی از دل خاک بیرون میزند
میگوییم : معلوم نیست باز اینها از کجا آمدند
ولکن ملت نیستند تا یه روز میبنند ملت خوشند چندتا استخون و تابوت خالی میارن میگن شهید اوردیم
چقدر حقیر شدیم
یادمان رفت که مرام لوتی خاکه
بامرام از زیر خاک آمدیدی ؟
لوتی دست مرا بگیر من دیگر آبرویی پیش خدا ندارم
میدانم دستت بستس با سیم با طناب یا چفیه ای که به عشق مادرت زهرا (س) برگردنت انداختی
کاش فقط یک بار بجای این دید تکراری درست میدیدم
آنها مرامشان مرام عباس است ببینید دست بسته باب الحواعج شدند
حالا ما چه کردیم؟
خیالمان که راحت شد کسی نیست که جرعت کند بهمان چپ نگاه کند
پارتی گرفتیم
مانتوی تنگ پوشیدیم
دماغ عمل کردیم
زیر ابرو برداشتیم
تن فروشی کردیم
با صیغه نا خوانده بهم محرم شدیم
تجاوز کردیم
معتاد شدیم
قاتل شدیم
اختلاس کردیم
شورش کردیم
همه جا را به گند کشیدیم
جای دختر و پسر را عوض کردیم
توکلمان را از دست که نه فراموش کردیم
ملاک دوست داشتنمان شد ماشین
و خلاصه هرچی بدی توانستیم در حق هم کردیم
ما بعد از شهدا خیلی کارها کردیم
انگار فقط از روی آنان خجالت میکشیدیم
فکر کنم خراب کردیم
یک سوال
اگر شهدا بودند بعد از ما چه میکردند؟
با سلام و احترم خدمت بهترین مادر دنیا
مادر حالم خوبه . با دوستانم در اینجا هر روز یاد شما میکنیم و از مهربونی های شما برای
آنها تعریف میکنم . خیلی دلم برات تنگ شده کاش می شد زودتر به دیدنم می آمدی ولی
یک خبر خوب برات دارم من به همراه دوستام تاچند روز دیگر برای دیدن شما و تمام بچها می آییم راستی سوغاتی برات آوردم مادر نمیدونی چقدر خوشحالم که این انتظار 24 ساله
داره به سر میاد . مادر فکر میکنم آلان پسرم مردی برای خوش شده . ازت ممنونم که
توی این مدت براش هم پدر بودی هم مادر الحق که جای خالی منو پر کردی مادر نمیدونی
چقدر دوست دارم مادر دلتنگتم مادر پدر هنوزم میره سر کوچه منتظر من میمونه؟ بهش بگو
قربونت برم من دارم میام . اون کت و شلواری که توی عروسیم پوشده بود بپوشه آخه من
برای دستام تعریف کردم که چقدر اون لباس بهش می امد مادر قربون اون چشمای قشنگت
برم میدونم تو این سالهایی که من نبودم همیشه بارونی بوده بسه داره پسرت میاد من و
دوستام جمعه این هفته با تمام دوستانم که توی عملیات شهید شدند داریم میایم راستی یادم
رفت یوسف پسر زهرا خانم هم با ما داره میاد ولی چون پلاک نداشت داره جزو گمنامها میاد
به زهرا خانم هم خبر بده من و یوسف و چندتای دیگه از بچها جزو شهدای گمنامیم .
دست دارم تنها دلیل زندگیم
خوشابحالشون.
مرسییییییییییییییییییییییییییی
ما اونطور که باید از خون ریخته شدتون درس نگرفتیم
انشاءلله شهدا دستمونو بگیرن...
محتاج یاری شماییم...