جوان:بدون ترديد در هنگامه وقايع و حوادث تاريخي نبايد انتظار داشت همه نخبگان و عامه مردم به ابعاد مختلف آن اشراف داشته و از ميزان تقصير افراد يا گروههاي مختلف انساني برآورد دقيقي داشته باشند و بعد از سپري شدن يك دوره زماني مشخص است كه افكار عمومي ميتوانند به دور از بازيهاي گروههاي ذينفع در آن حوادث و فضاسازيهاي مرسوم، قضاوت منطقي و روشن و منطبق با واقعيت از اتفاقات شكل گرفته داشته باشند.
چنين قاعدهاي در مورد اكثر غائلهها و فتنهها كه جزئي از وقايع تاريخي بوده هم قابل تعميم است و به دليل پيچيدگي اوضاع قدرت تشخيص و تمييز براي جامعه درگير به مراتب دشوارتر از مهلكههاي ديگر است. كما اينكه در غائله سال 88 هم در روزهاي نخست برخي از رأي دهندگان نامزدهاي شكست خورده انتخابات ابتدا به تصور «تقلب در انتخابات» و مهندسي شدن آراي خود به كف خيابانها ريخته و خواستار ابطال انتخابات شدند و در ادامه هر چه از روز برگزاري انتخابات ميگذشت، جمعيت معترض به نتايج انتخابات كم شد و گروه قليلي كه عمدتاً ارتباطهاي خاص با برخي مراكز نشانه دار داشتند به فعاليت و رفتارهاي راديكالي عليه حكومت دست زده و همچنان بر بطلان انتخابات - و در اصل براندازي نظام - تمركز داشتند.
اساساً زماني كه براي عموم مردم مبرهن شد كه يك دسته سياسي با شبكه گسترده از منابع مالي، امنيتي و بينالمللي در تلاش هستند نتايج انتخابات آن سال را دستاويزي براي تحقق اهداف نهايي حزبي - كه غايت آن استحاله حاكميت بود- قرار داده، صف خود را از چنين طيفي جدا كرده و هشت ماه پس از روز برگزاري انتخابات عليه آن جريان دست به راهپيمايي زده و حماسه 9 دي را ساختند.
حال امروز پس از گذشت بيش از 60 ماه از فتنه 88، با وجود برخي از اسناد نو و متقن بهتر ميتوان درباره اتفاقات آن سال قضاوت صحيحي ارائه كرد و ارزيابي دقيقي از خسارتهاي طيف مدعي تقلب به كشور و جامعه داشت؛ طيفي كه نزديك به چهار سال است خود را مخالف وضع تحريمهاي بينالملل عليه كشور نشان ميدهد و يكي از شعارهاي حزبي خود را برداشته شدن تحريمها عنوان كرده - حتي به قيمت تعطيلي صنعت هستهاي كشور- و مدعي است بايد افرادي كه در داخل با رفتار و مواضع خود مقدمات وضع تحريمها هستند را به مجازات رساند.
نامهنگاري سران فتنه با امريكا در سال ۸۸ براي اعمال فشار عليه ايران !
شايد قبل از غائله سال 88 چنانچه كسي مدعي ميشد جريان تجديدنظرطلب طيفي همراه و همگام با نظام سلطه است به تندروي و صدور حكم غير واقع متهم ميكردند اما آنچه امروز به نقل از مشاور سابق امنيت امريكا در رسانههاي داخلي و بينالمللي منتشر شد بخش اندكي از ادله است كه مجرميت مجمع غائلهسازان را نزد افكار عمومي به خوبي ميتواند اثبات كند. مايكل لدين مشاور سابق شوراي امنيت ملي امريكا در يادداشتي كه در نشريه فوربس به چاپ رسيده در خلال بحث مخالفت چاك شامر سناتور دموكرات امريكا با توافق هستهاي كشورمان به درخواستهاي تجديدنظرطلبان در سال 88 براي اعمال تحريمها عليه ايران اشاره ميكند و با اشاره به متن نامهاي كه از سوي سران فتنه خطاب به مقامات امريكايي ارسال شده علت مخالفت شامر با توافق هستهاي را وساطت در انتقال اين پيام محرمانه عنوان ميكند. بهگفته مايكل لدين سناتور شامر نقش مستقيمي در نامه نگاري محرمانه بين دولت اوباما و سران آشوب عليه دولت ايران در سال 1388 و در پي انتخابات رياست جمهوري داشته است.
اين سياستمدار امريكايي ادامه ميدهد: در اين زمان حساس دولت امريكا تصميم گرفت پيامي براي گروه موسوي، (جنبش سبز)، بفرستد و سناتور شامر دوستي در وال استريت داشت كه با سبزها در ارتباط بود و همان فرد بهعنوان رابط انتخاب شد.
از شامر خواسته شده بود از رهبران سبزها از طرف دولت امريكا پرسيده شود: «سبزها بدانند كه اين سؤالات از سوي وزير خارجه امريكا مطرح ميشود: چهكاري بايد انجام دهيم؟ چهكاري نبايد انجام دهيم؟» وي تشريح ميكند: پاسخ اين پيام در يك يادداشت 8 صفحهاي در تاريخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دريافت شد. بهنوشته لدين: «نويسندگان محتاط بودهاند و متن امضا نشده و من دلايل روشني دارم كه چند نفر در تهران روي آن كار كردهاند.»
در اين نامه تصويري از ايران با عبارتهاي بسيار خشني آمده است كه اين كشور تحت «حكومت استبدادي»، «رژيمي خشن» و «ديكتاتوري» است كه با سركوب مردم و چپاول منابع عمومي ادامه حيات ميدهد. همچنين در اين نامه تأكيد شده است: «حكومت قابل اصلاح نيست اما نيروهاي حامي تغيير در داخل قوي هستند و بهخوبي هدايت ميشوند.» لدين ميافزايد: بهگفته دوست شامر در وال استريت ژورنال كه من با وي صحبت كردم، يادداشت به شامر تحويل داده شد. وزارت خارجه (امريكا) ميگويد هيچ اطلاعي در اين زمينه ندارد و دفتر شامر هم از اظهار نظر در اين باره امتناع كرد، اما نميتوانم تصور كنم كه نامه را به هيلاري كلينتون دوست و همكار سابقش نداده باشد. سبزها به دولت اوباما دقيقاً گزينههاي واقعي را گفتند: يا از رژيم حمايت كنيد يا از آزادي حمايت كنيد و تغيير دموكراتيك در ايران را تشويق و حمايت كنيد.
حمايت از تروريسم و تلاش براي ساختن بمب اتمي اتهام تجديدنظرطلبان به ايران در نامه
اين نامه داراي بخش مهم ديگري نيز است، از جمله اينكه در قسمتي از اين نامه به طرف امريكايي اطلاع داده ميشود كه تظاهرات بزرگ بعدي براي 16 آذر روز دانشجو برنامهريزي شده است. نويسندگان نامه همچنين ايران را به حمايت از تروريسم و تلاش براي دستيابي به بمب اتمي و استيلا بر خاورميانه متهم ميكنند.
اما بازخواني برخي ديگر از نوشتههاي مايكل لدين به خوبي نشان ميدهد كه غرب همچنان به جماعت تجديدنظرطلب براي ايجاد ناآرامي و فتنهاي جديد اميد داشته و هيچ گاه از حمايت آنها در آينده دست بر نخواهد داشت و در آوردگاههاي پيش رو بايد احتمال «ارتباطگيري برخي از عناصر اين طيف با مقامات غربي را با اهدافي از پيش تعيين شده» داد.
شاهد مثال چنين فرضيهاي را ميتوان اظهارات همين مايكل لدين در تير ماه امسال دانست. وي با انتشار يادداشتي در نشريه «ويكلي استاندارد» مينويسد: واشنگتن بايد به دنبال ايجاد ناآرامي در ايران باشد.
لدين در اين مقاله ميگويد: «اگر ميخواهيد رژيم ايران كمتر به دنبال جنگ باشد، اسلحه را به سمت شقيقهاش هدف بگيريد. بهتر است كه بقاي رژيم را در معرض تهديد قرار دهيد. نيازي به ناو هواپيمابر، هواپيما يا حتي نيروي ويژه وجود ندارد، تنها چيزي كه لازم داريد اراده حمايت از ايران آزاد است.»
وي كه ادعا ميكند ايران اكنون در مرحلهاي است كه به آن «وضعيت پيش از انقلاب» گفته ميشود، ادامه ميدهد: «به هر حال، حمايت غرب از تغيير رژيم كه از مدتها قبل معقولترين و ستودهترين سياست در قبال ايران به شمار ميرود، بار ديگر به هركس كه ميخواهد گامي بلند در مسير يك سياست معقول بردارد، چشمك ميزند.»
لدين در پايان مدعي شده است كه «ميليونها ايراني»، اكنون «در انتظار اندكي حمايت از جانب ما و بقيه جهان آزاد هستند. مايه خرسندي خواهد بود كه برخي از نامزدهاي رياستجمهوري در اين مورد حرف بزنند.»
مدعيان برداشتن تحريمها خود خالق تحريمها بودند!
هر چند كه قبل از اعترافات اخير مايكل لدين بارها بيان شده بود كه غائله سال 88 از ماهها قبل از روز برگزاري انتخابات به واسطه ارتباطگيري با برخي از عناصر خارجي طراحي و برنامهريزي شده بود و در تمام فرايند اجراي فتنه دست سرويس جاسوسي و امنيتي غربي را ميتوان به وضوح ديد، آنگونه كه مقامات غربي در همان اثنا از غائله آفرينان و ساختارشكنان حمايت و اصلاحطلبان را سرمايه اصلي خود در داخل ايران نامگذاري كردند اما پرسش اصلي اينجاست كه چگونه جريان مدعي اصلاحطلبي تا ديروز متقاضي داخلي تحريمهاي بينالمللي عليه جامعه ايراني بوده و امروز سخن از لزوم برداشته شدن تحريمها به ميان ميآورد و از ضرورت مجازات كساني ميگويد كه مقصر ايجاد تحريمها عليه ايران هستند؟ به راستي چگونه ميتوان پذيرفت كه از يك سو فرياد مردم سالاري و احقاق حقوق مردم به ميان ميآورد و از سوي ديگر مقدمات ظالمانهترين محدوديتهاي بينالمللي عليه كشور را فراهم ميكند و به صورت مكتوب از امريكاييها ميخواهد حلقه فشار عليه مردم كشورش را تنگتر كند. به هر روي تجميع اعترافات مايكل لدين در كنار دهها سند و مدرك ديگر به خوبي نشان ميدهد كه جماعت تجديدنظرطلب كه از ماهها قبل در تدارك تسخير مجلس دهم و خبرگان پنجم با تاكتيكهايي نظير «مظلوم نمايي»، «همسويي با گفتمان انقلاب و رهبري»، «حمايت از مردم و تأكيد بر برداشته شدن تحريمها»، «تهطير پدرخواندهها» و «ائتلاف و همگرايي با دولت يازدهم» است صلاحيت حضور در عرصه رقابتهاي انتخاباتي و احراز پستهاي مديريتي در نظام جمهوري اسلامي را نداشته بلكه بايد به صورت شفاف در مقام پاسخگوي هزينهها و خسارتها برآيد كه طي چند سال اخير به كشور و مردم وارد كرده است.
متن اصلی نامه را از اینجا دریافت کنید
جوان:بدون ترديد در هنگامه وقايع و حوادث تاريخي نبايد انتظار داشت همه نخبگان و عامه مردم به ابعاد مختلف آن اشراف داشته و از ميزان تقصير افراد يا گروههاي مختلف انساني برآورد دقيقي داشته باشند و بعد از سپري شدن يك دوره زماني مشخص است كه افكار عمومي ميتوانند به دور از بازيهاي گروههاي ذينفع در آن حوادث و فضاسازيهاي مرسوم، قضاوت منطقي و روشن و منطبق با واقعيت از اتفاقات شكل گرفته داشته باشند. چنين قاعدهاي در مورد اكثر غائلهها و فتنهها كه جزئي از وقايع تاريخي بوده هم قابل تعميم است و به دليل پيچيدگي اوضاع قدرت تشخيص و تمييز براي جامعه درگير به مراتب دشوارتر از مهلكههاي ديگر است. كما اينكه در غائله سال 88 هم در روزهاي نخست برخي از رأي دهندگان نامزدهاي شكست خورده انتخابات ابتدا به تصور «تقلب در انتخابات» و مهندسي شدن آراي خود به كف خيابانها ريخته و خواستار ابطال انتخابات شدند و در ادامه هر چه از روز برگزاري انتخابات ميگذشت، جمعيت معترض به نتايج انتخابات كم شد و گروه قليلي كه عمدتاً ارتباطهاي خاص با برخي مراكز نشانه دار داشتند به فعاليت و رفتارهاي راديكالي عليه حكومت دست زده و همچنان بر بطلان انتخابات - و در اصل براندازي نظام - تمركز داشتند. اساساً زماني كه براي عموم مردم مبرهن شد كه يك دسته سياسي با شبكه گسترده از منابع مالي، امنيتي و بينالمللي در تلاش هستند نتايج انتخابات آن سال را دستاويزي براي تحقق اهداف نهايي حزبي - كه غايت آن استحاله حاكميت بود- قرار داده، صف خود را از چنين طيفي جدا كرده و هشت ماه پس از روز برگزاري انتخابات عليه آن جريان دست به راهپيمايي زده و حماسه 9 دي را ساختند. حال امروز پس از گذشت بيش از 60 ماه از فتنه 88، با وجود برخي از اسناد نو و متقن بهتر ميتوان درباره اتفاقات آن سال قضاوت صحيحي ارائه كرد و ارزيابي دقيقي از خسارتهاي طيف مدعي تقلب به كشور و جامعه داشت؛ طيفي كه نزديك به چهار سال است خود را مخالف وضع تحريمهاي بينالملل عليه كشور نشان ميدهد و يكي از شعارهاي حزبي خود را برداشته شدن تحريمها عنوان كرده - حتي به قيمت تعطيلي صنعت هستهاي كشور- و مدعي است بايد افرادي كه در داخل با رفتار و مواضع خود مقدمات وضع تحريمها هستند را به مجازات رساند. نامهنگاري سران فتنه با امريكا در سال ۸۸ براي اعمال فشار عليه ايران ! شايد قبل از غائله سال 88 چنانچه كسي مدعي ميشد جريان تجديدنظرطلب طيفي همراه و همگام با نظام سلطه است به تندروي و صدور حكم غير واقع متهم ميكردند اما آنچه امروز به نقل از مشاور سابق امنيت امريكا در رسانههاي داخلي و بينالمللي منتشر شد بخش اندكي از ادله است كه مجرميت مجمع غائلهسازان را نزد افكار عمومي به خوبي ميتواند اثبات كند. مايكل لدين مشاور سابق شوراي امنيت ملي امريكا در يادداشتي كه در نشريه فوربس به چاپ رسيده در خلال بحث مخالفت چاك شامر سناتور دموكرات امريكا با توافق هستهاي كشورمان به درخواستهاي تجديدنظرطلبان در سال 88 براي اعمال تحريمها عليه ايران اشاره ميكند و با اشاره به متن نامهاي كه از سوي سران فتنه خطاب به مقامات امريكايي ارسال شده علت مخالفت شامر با توافق هستهاي را وساطت در انتقال اين پيام محرمانه عنوان ميكند. بهگفته مايكل لدين سناتور شامر نقش مستقيمي در نامه نگاري محرمانه بين دولت اوباما و سران آشوب عليه دولت ايران در سال 1388 و در پي انتخابات رياست جمهوري داشته است. اين سياستمدار امريكايي ادامه ميدهد: در اين زمان حساس دولت امريكا تصميم گرفت پيامي براي گروه موسوي، (جنبش سبز)، بفرستد و سناتور شامر دوستي در وال استريت داشت كه با سبزها در ارتباط بود و همان فرد بهعنوان رابط انتخاب شد. از شامر خواسته شده بود از رهبران سبزها از طرف دولت امريكا پرسيده شود: «سبزها بدانند كه اين سؤالات از سوي وزير خارجه امريكا مطرح ميشود: چهكاري بايد انجام دهيم؟ چهكاري نبايد انجام دهيم؟» وي تشريح ميكند: پاسخ اين پيام در يك يادداشت 8 صفحهاي در تاريخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دريافت شد. بهنوشته لدين: «نويسندگان محتاط بودهاند و متن امضا نشده و من دلايل روشني دارم كه چند نفر در تهران روي آن كار كردهاند.» در اين نامه تصويري از ايران با عبارتهاي بسيار خشني آمده است كه اين كشور تحت «حكومت استبدادي»، «رژيمي خشن» و «ديكتاتوري» است كه با سركوب مردم و چپاول منابع عمومي ادامه حيات ميدهد. همچنين در اين نامه تأكيد شده است: «حكومت قابل اصلاح نيست اما نيروهاي حامي تغيير در داخل قوي هستند و بهخوبي هدايت ميشوند.» لدين ميافزايد: بهگفته دوست شامر در وال استريت ژورنال كه من با وي صحبت كردم، يادداشت به شامر تحويل داده شد. وزارت خارجه (امريكا) ميگويد هيچ اطلاعي در اين زمينه ندارد و دفتر شامر هم از اظهار نظر در اين باره امتناع كرد، اما نميتوانم تصور كنم كه نامه را به هيلاري كلينتون دوست و همكار سابقش نداده باشد. سبزها به دولت اوباما دقيقاً گزينههاي واقعي را گفتند: يا از رژيم حمايت كنيد يا از آزادي حمايت كنيد و تغيير دموكراتيك در ايران را تشويق و حمايت كنيد. حمايت از تروريسم و تلاش براي ساختن بمب اتمي اتهام تجديدنظرطلبان به ايران در نامه اين نامه داراي بخش مهم ديگري نيز است، از جمله اينكه در قسمتي از اين نامه به طرف امريكايي اطلاع داده ميشود كه تظاهرات بزرگ بعدي براي 16 آذر روز دانشجو برنامهريزي شده است. نويسندگان نامه همچنين ايران را به حمايت از تروريسم و تلاش براي دستيابي به بمب اتمي و استيلا بر خاورميانه متهم ميكنند. اما بازخواني برخي ديگر از نوشتههاي مايكل لدين به خوبي نشان ميدهد كه غرب همچنان به جماعت تجديدنظرطلب براي ايجاد ناآرامي و فتنهاي جديد اميد داشته و هيچ گاه از حمايت آنها در آينده دست بر نخواهد داشت و در آوردگاههاي پيش رو بايد احتمال «ارتباطگيري برخي از عناصر اين طيف با مقامات غربي را با اهدافي از پيش تعيين شده» داد. شاهد مثال چنين فرضيهاي را ميتوان اظهارات همين مايكل لدين در تير ماه امسال دانست. وي با انتشار يادداشتي در نشريه «ويكلي استاندارد» مينويسد: واشنگتن بايد به دنبال ايجاد ناآرامي در ايران باشد. لدين در اين مقاله ميگويد: «اگر ميخواهيد رژيم ايران كمتر به دنبال جنگ باشد، اسلحه را به سمت شقيقهاش هدف بگيريد. بهتر است كه بقاي رژيم را در معرض تهديد قرار دهيد. نيازي به ناو هواپيمابر، هواپيما يا حتي نيروي ويژه وجود ندارد، تنها چيزي كه لازم داريد اراده حمايت از ايران آزاد است.» وي كه ادعا ميكند ايران اكنون در مرحلهاي است كه به آن «وضعيت پيش از انقلاب» گفته ميشود، ادامه ميدهد: «به هر حال، حمايت غرب از تغيير رژيم كه از مدتها قبل معقولترين و ستودهترين سياست در قبال ايران به شمار ميرود، بار ديگر به هركس كه ميخواهد گامي بلند در مسير يك سياست معقول بردارد، چشمك ميزند.» لدين در پايان مدعي شده است كه «ميليونها ايراني»، اكنون «در انتظار اندكي حمايت از جانب ما و بقيه جهان آزاد هستند. مايه خرسندي خواهد بود كه برخي از نامزدهاي رياستجمهوري در اين مورد حرف بزنند.» مدعيان برداشتن تحريمها خود خالق تحريمها بودند! هر چند كه قبل از اعترافات اخير مايكل لدين بارها بيان شده بود كه غائله سال 88 از ماهها قبل از روز برگزاري انتخابات به واسطه ارتباطگيري با برخي از عناصر خارجي طراحي و برنامهريزي شده بود و در تمام فرايند اجراي فتنه دست سرويس جاسوسي و امنيتي غربي را ميتوان به وضوح ديد، آنگونه كه مقامات غربي در همان اثنا از غائله آفرينان و ساختارشكنان حمايت و اصلاحطلبان را سرمايه اصلي خود در داخل ايران نامگذاري كردند اما پرسش اصلي اينجاست كه چگونه جريان مدعي اصلاحطلبي تا ديروز متقاضي داخلي تحريمهاي بينالمللي عليه جامعه ايراني بوده و امروز سخن از لزوم برداشته شدن تحريمها به ميان ميآورد و از ضرورت مجازات كساني ميگويد كه مقصر ايجاد تحريمها عليه ايران هستند؟ به راستي چگونه ميتوان پذيرفت كه از يك سو فرياد مردم سالاري و احقاق حقوق مردم به ميان ميآورد و از سوي ديگر مقدمات ظالمانهترين محدوديتهاي بينالمللي عليه كشور را فراهم ميكند و به صورت مكتوب از امريكاييها ميخواهد حلقه فشار عليه مردم كشورش را تنگتر كند. به هر روي تجميع اعترافات مايكل لدين در كنار دهها سند و مدرك ديگر به خوبي نشان ميدهد كه جماعت تجديدنظرطلب كه از ماهها قبل در تدارك تسخير مجلس دهم و خبرگان پنجم با تاكتيكهايي نظير «مظلوم نمايي»، «همسويي با گفتمان انقلاب و رهبري»، «حمايت از مردم و تأكيد بر برداشته شدن تحريمها»، «تهطير پدرخواندهها» و «ائتلاف و همگرايي با دولت يازدهم» است صلاحيت حضور در عرصه رقابتهاي انتخاباتي و احراز پستهاي مديريتي در نظام جمهوري اسلامي را نداشته بلكه بايد به صورت شفاف در مقام پاسخگوي هزينهها و خسارتها برآيد كه طي چند سال اخير به كشور و مردم وارد كرده است.
نوشتن دیدگاه