نرم افزار مبدل نصب نیست.

خیمه زینب(س) با صدای ایمان میرشکاری

گزارش مشکل
Loading the player...
میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان دو چشمش منتظر بر در دلش در صحنه ی میدان دمی بگذشته و صوت حسین بر او نمی آید به گوش او فقط آید صدای شیهه ی اسبان صدای آه و افغان یتیمان صبر او برده به کف آبی ندارد از برای آن همه عطشان ز فریاد و ز افغان حرم شد محشری بر پا ولی زینب کند اشک خود از اهل حرم پنهان به خیمه دختری کوچک بُوَد بی تاب بابایش دمادم گیرد از عمّه سراغ باب خود نالان نمی داند سوالش را چگونه بر دهد پاسخ که او خود منتظر مانده که آید خسروِ خوبان میان خیمه ای دیگر شهیدان خفته اند در خون یتیمان حرم بر آن به خون آغِشتِگان نالان رباب از داغ اصغر اشک ریزان و پریشان است لب عطشان اصغر کی شود از خاطرش پنهان پر از اندوه و واویلا فضای خیمه ها گشته ولی زینب دلش فکر حسین و این همه عدوان زمانی اینچنین بگذشت و صبر از دست زینب رفت گهی خاموش بنشسته گهی ایستاده و حیران نمی دانست چرا قلبش تلاطم ها چنین دارد که گویی لحظه ای دیگر رود از پیکر او جان برون از خمیه گردید و به تلّی مرتفع ایستاد وُرا یک صحنه ای جانسوز برابر گشته با چشمان میان قتله گه جسم پر از چاک برادر دید که از اسبش فرو افتاده و در خاک و خون غلتان فغان از دل کشید آن دم که با چشمان خود می دید به روی سینه ی مولا نشسته شمر بی ایمان نهاده خنجرش جای دو لب های رسول الله کنار پیکر مولا نشسته فاطمه گریان شتابان سوی میدان شد پریشان زینب کبری زدی بر سر کشیدی ناله ها از سینه ی سوزان چو مولا دید زینب را که عزم مقتلش کرده اشارت کرد برگردد به خیمه خواهر نالان به خیمه رفت زینب در پی فرمان ثارالله تنش تا خیمه برگشته دلش جامانده در میدان نفس در سینه ها حبس و حرم مبهوت زینب شد کسی آگه نبود از حالت محنت کش دوران سکوتی سخت و جان فرسا که بر آن خیمه حاکم بود شکسته شد به یک لحظه به آه و ناله ی نسوان نمی دانست چه گوید او که چشمانش چه می دیده و یا چون بر دهد تسکین دل غمدیده ی آنان ز میدان اسب خونین چون به خیمه دیده تر آمد به یک دم گشت آن مرکب غریق بوسه ی طفلان نگون زین گشته خونین یال و مجروح هست و بی صاحب زند گه بر زمین سر را بریزد اشک از چشمان غباری سخت بگرفته سر و یال پر از خونش سکینه گویدش بابا کجا افتاده در میدان تو گویی بحر ماتم را نباشد ساحلی دیگر اسیر و مات طوفان بلا کشتی و کشتیبان قیام سرخ عاشورا تداوم یافته اما بود به یک سویی زنی تنها به یک سو لشکر عدوان
23005

نمایش ویدئو در وب سایت شما

میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان

دو چشمش منتظر بر در دلش در صحنه ی میدان

 

دمی بگذشته و صوت حسین بر او نمی آید

به گوش او فقط آید صدای شیهه ی اسبان

 

صدای آه و افغان یتیمان صبر او برده

به کف آبی ندارد از برای آن همه عطشان

 

ز فریاد و ز افغان حرم شد محشری بر پا

ولی زینب کند اشک خود از اهل حرم پنهان

 

به خیمه دختری کوچک بُوَد بی تاب بابایش

دمادم گیرد از عمّه سراغ باب خود نالان

 

نمی داند سوالش را چگونه  بر دهد پاسخ

که او خود منتظر مانده که آید خسروِ خوبان

 

میان خیمه ای دیگر شهیدان خفته اند در خون

یتیمان حرم  بر آن به خون آغِشتِگان نالان

 

رباب از داغ اصغر اشک ریزان و پریشان است

لب عطشان اصغر کی شود از خاطرش پنهان

 

پر از اندوه و واویلا  فضای خیمه ها گشته

ولی زینب دلش فکر حسین و این همه عدوان

 

زمانی اینچنین بگذشت و صبر از دست زینب رفت

گهی خاموش بنشسته  گهی ایستاده و حیران

 

نمی دانست چرا قلبش تلاطم ها چنین دارد

که گویی لحظه ای دیگر رود از پیکر او جان

 

برون از خمیه گردید و به  تلّی مرتفع ایستاد

وُرا یک صحنه ای جانسوز برابر گشته  با چشمان

 

میان قتله گه جسم پر از چاک برادر دید

که از اسبش فرو افتاده و در خاک و خون غلتان

 

فغان از دل کشید آن دم که با چشمان خود می دید

به روی سینه ی مولا نشسته شمر بی ایمان

 

نهاده خنجرش جای دو لب های رسول الله

کنار پیکر مولا نشسته  فاطمه گریان

 

شتابان سوی میدان شد پریشان زینب کبری

زدی بر سر کشیدی ناله ها از سینه ی سوزان

 

چو مولا دید زینب را که عزم مقتلش کرده

اشارت کرد برگردد به خیمه خواهر نالان

 

به خیمه رفت زینب در پی فرمان ثارالله

تنش تا خیمه برگشته دلش جامانده در میدان

 

نفس در سینه ها حبس و حرم مبهوت زینب شد

کسی آگه نبود از حالت محنت کش دوران

 

سکوتی سخت و جان فرسا که بر آن خیمه حاکم بود

شکسته شد به یک لحظه به آه و ناله ی نسوان

 

نمی دانست چه گوید او که چشمانش چه می دیده

و یا چون بر دهد تسکین دل غمدیده ی آنان

 

ز میدان اسب خونین چون به خیمه دیده تر آمد

به یک دم گشت آن مرکب غریق بوسه ی طفلان

 

نگون زین گشته خونین یال و مجروح هست و بی صاحب

زند گه بر زمین سر را بریزد اشک از چشمان

 

غباری سخت بگرفته سر و یال پر از خونش

سکینه گویدش بابا کجا افتاده در میدان

 

تو گویی بحر ماتم را نباشد ساحلی دیگر

اسیر و مات طوفان بلا کشتی و کشتیبان

 

قیام سرخ عاشورا  تداوم یافته اما بود

به یک سویی زنی تنها به یک سو لشکر عدوان

تهيه شده در واحد مانيتورينگ مستضعفين MOSTAZAFIN.TV
اين کليپ را ميتوانيد در 4 نسخه ببينيد و دانلود نماييد
 
 

پارامترهای مرتبط

دیدگاه‌ها  

0 #4 مرغ عشق تنها 1394-08-05 12:46
فداي لبه تشنه حسين و اجر آقاي ميرشكاري با آقا امام حسين
نقل قول کردن
+1 #3 س 1393-08-06 18:47
به نقل از M:
عــــــــــــــالــــــــــــی

به نقل از M:
عــــــــــــــالــــــــــــی

خیلی خیلی عالی
نقل قول کردن
+1 #2 تنها 1393-02-17 14:35
با سلام و خدا قوت
کاش نوحه ها و مداحی های تصویری بیشتری از آقای ایمان میر شکاری جهت دانلود علاقه مندان در سایت بذارید . من با اینکه بوشهری نیستم ولی علاقه ی زیادی به عزاداری سنتی بوشهری دارم و در شهر ما امکان خرید چنین محصولات فرهنگی آنهم از مداحان بوشهری فراهم نیست پس لطفا بیشتر نوحه بوشهری چه تصویری و چه صوتی برای دسترسی ما در سایت قرار بدید . ممنون و سپاسگذارم
نقل قول کردن
+1 #1 M 1392-08-25 09:27
عــــــــــــــالــــــــــــی
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید


انصار کلیپ
سایت آوینی
عمارکلیپ
بچه های قلم
مای مدیا
مبین مدیا
اویس
مستضعفین
فرهنگ نیوز


دفتر مرکزی: تهران،

09128513265

Info[@]mostazafin.tv

آخرین کانال های ثبت شده

  • nambTottwono
  • AndrewNubre
  • RobertArori
  • davidArori
  • Anya80Et
مستضعفین تی وی

Template Design:Dima Group