فرشتگان قصاب فیلمی با موضوع حمله آمریکا به افغانستان و در خصوص 11سپتامبر نیز است و به قاچاق اعضای بدن می پردازد. بازیگران ایرانی و آمریکایی در این فیلم بازی کرده و در افغانستان است.
«فرشتگان قصاب» فیلم پرحاشیه ی جشنواره سی و یکم فجر بود که نهایتا با کج سلیقگی و تا حدی غرض ورزی مدیران سینمایی از جشنواره سی و یکم فجر حذف شد. اما نکته جالب آنکه در حاشیه همان جشنواره، «جایزه ویژه جبهه فرهنگی انقلاب» یعنی «ققنوس» را از آن خود کرد.
جایزه ای که کارگردان فیلم پس از دریافت آن گفت: برای من افتخار است که جایزه گفتمان انقلاب اسلامی را برای تفکر ارایه میدهند، نه برای باندبازیهای سینمایی، به عقیده من یک ققنوس به از صد سیمرغ است. من راهی را انتخاب کردم که با بیمهریها مواجه شدم، اما باز هم همین راه را ادامه خواهم داد.
«فرشتگان قصاب» یک فیلم تماما ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی است و اینها در حالی است که توانسته با دوری از شعار زدگی، یک اثر قابل قبول، چه در محتوا و چه در تکنیک را به تماشاچی عرضه کند. اما در کنار همه نقاط قوت و ضعف فیلم، آنچه که جالب و صدالبته تاسف آور است، داستانی است که بر سر فیلم، چه در حضور در جشنواره فیلم فجر و چه در اکران آمده است.
هنوز مدت زیادی از سر و صداهای فیلم «آرگو» نمی گذرد و دیدیم که همه حضرات آمریکایی ـ از دولت و دولت مردان گرفته تا فعالان فرهنگی و سینمایی و همه و همه ـ چگونه به صحنه آمدند و چه ها که نکردند و چه طور این فیلم را سر دست گرفته و بر سر نشاندند و از همه مدل جایزه دادن کوتاهی نکردند و حتی بانوی اول ایالت متحده را نیز به میدان آوردند و اسکار و گلدن گلوپ و ... گذاشتند زیر بغل های کارگردانش تا که این فیلم را همه جهانیان ـ از کوچک و بزرگ گرفته و لابد تا ارواح مردگان سی، چهل سال اخیر ـ ببینند و البته پیامش را بشنوند.
اما آن وقت ما...
راستی اگر «فرشتگان قصاب» را و البته با همین کیفیت ـ که به نظرم از خیلی فیلم های این سالها و حتی برخی مشابه های خارجی اش یک سر و گردن بالاتر بود ـ هالیوود، بر ضد ما می ساخت، برای پخشش و دیده شدنش در جهان چه ها که نمی کرد، اما ما چه کردیم؟
«فرشتگان قصاب» حتی اکران سینمایی نشد و راستی اگر نبود حادثه یازده سپتامبر و البته تر اگر نبود خطر حمله آمریکا به سوریه، قطعا تلویزیون هم زیاد به خودش زحمت نمی داد و فیلم را پخش نمی کرد.
«فرشتگان قصاب» حرف برای گفتن دارد. فیلمنامه بدی ندارد ـ هرچند که عالی هم نیست ـ و به عنوان اولین ساخته کارگردانش، نه خوب، که عالی ست. اما انگار همان طور که در این دیار، حزب اللهی ها و سربازان حضرت روح الله باید هم نشین غربت و تهمت و تنهایی باشند، آثار حزب اللهی هم، باید این چنین باشند.
اینکه چنین فیلمی ـ به هر دلیلی، که البته تاکنون جز بهانه چیز دیگری نبوده ـ در لیست سیاه مدیران سینمایی و پخش و اکران قرار می گیرد، چیزی نیست جز بیماری ای که بر جان مدیریت اشراف زده و جهادگریز فرهنگی این کشور افتاده است. بیماری ای که ربطی هم به جناح بندی های سیاسی و اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدال گرا بودن دولت ندارد. انگار فرهنگ، عرصه ای است ـ در همه گزینه ها و موضوعاتش ـ که حضرات سیاست مدار در شکل اداره و مدیریتش به یک تفاهم کامل رسیده اند که رفتن این یکی و آمدن دیگری هیچ تفاوتی در خروجی ها و محصولاتش و البته نوع برخورد با این خروجی ها ندارد. شاهد مثال این مدعا هم برخورد مدیران با «فرشتگان قصاب» و ویژه تر، برخورد موسسه سازنده فیلم!!! با خود فیلم است. «موسسه شهید آوینی» سازنده و تهیه کننده اصلی کار است و البته آنچه که مدیران این موسسه در حق فیلم روا داشتند، خود حدیث مفصلی از دردها و غصه هاست.
«فرشتگان قصاب» ویژگی های منحصر بفردی دارد. اول از همه موضوع فیلم است که در نوع خود، تازه و بدیع است.
فیلم تماما در افغانستان اشغال شده روایت می شود. شروع فیلم بسیار خوب است، هر چند ضرباهنگ کند فیلم در نیمه اول آن به آن آسیب زده، اما با جلو رفتن داستان، این مشکل حل شده و به نقطه قوتش تبدیل می شود.
بازی بازیگران فیلم، در کل خوب از آب درآمده است، هرچند که نکات ضعف هم، مشهود، دیده می شوند. به نظرم در بین خارجی ها، بهترین بازی از آنِ «الیزابت دبث»، در نقش کیسی کلارک است؛ زن سرجوخه ای که در گروه نظامی آمریکایی حضور دارد، او مادرست و البته مدتهاست که از فرزندش دور مانده، فرزندی که پدرش را در حادثه یازده سپتامبر نیویورک از دست داده است.
از بازی «پیر داغر» در نقش دیوید، فرمانده گروه امریکایی اصلا خوشم نیامد. بازی اش تصنعی بود و به نظر، یکی از نقاط ضعف کار. بازی «دارین حمزه» در نقش پرستار قصاب هم اصلا خوب نبود. دارین حمزه ای که بیشترِ حاشیه های به وجود آمده برای «فرشتگان قصاب» به خاطر حضور او در این فیلم بود.
در بین بازیگران ایرانی هم، به نظرم بازی «ستارۀ پسیانی» در نقش گیسو خیلی خوب از کار درآمده است، به ویژه «به لهجه افغانی صحبت کردنش» که الحق خیلی خوب و البته دل نشین در آمده است.
جلوه های ویژه فیلم نیز یکی از نقاط قوت آن است. تصاویری چون حرکت دوربین به درون ساک بمب گزاری شده، حرکت های اسلوموشن گلوله و نیز تصاویر سلاخی بدن های کودکان کشته شده و خارج کردن اعضاء آنها که به نظرم شاهکار جلوه های ویژه فیلم است.
تک اصطلاحات افغانی استفاده شده در دیالوگ ها همچون «خیر پیش رویت» یا گفتن کلمه «کوچک» در مقام تحقیر هم جالب بودند و در این بلبشوی فارسی عامیانه آمیخته با هزار و یک لغت هرجایی و فارسی گاها اعجاب آور فرهنگستان، نیشگونی را می مانستند به ما برای یادآوری زیبایی های زبان مادری.
دیالوگ فرهاد در پاسخ به دیوید که پرسیده بود، انگلیسی هم که بلدی، جالب بود. آنجا که گفت: اگر اسلحه دستتون نبود، الان شما باید فارسی صحبت می کردید.
نکته مهم دیگر موجود در فیلم نیز نمادگرایی زیاد و البته حساب شده ی آن است که البته با توجه به حضور حسن عباسی در کنار کار، عجیب به نظر نمی رسد.
گیسو، نماد افغانستان است. افغانستان همیشه در بند و البته خسته، اما امیدوار به آینده (بارداری گیسو)، نظامی زن آمریکایی می تواند نمادی از مردم از همه جا بی خبر آمریکا باشد. نماد ستاره پنج پر و حتی گلوله و دیگر نمادهای به کار رفته در فیلم هم گفتنی های «فرشتگان قصاب» را بیشتر می کند.
تصاویر و نماهایی که به ویژه از طبیعت رنگارنگ اطراف محل حادثه گرفته شده نیز، دل نشین و جذاب است.
اگر از ریتم کند بخش ابتدایی فیلم بگذریم، تعلیق و نیز ضرباهنگ مناسب بخش دوم آن، فیلم را جذاب تر می کند.
در کل، نمره سهیلی در کار اولش، نمره ای بالاتر از خوب است، نمره ای که هم بابت محتوای غنی و نیز تکنیک خوب به فیلمش تعلق می گیرد. نمره ای که در مقابل نمره تک مسوولان فرهنگی و سینمایی خوب رخ نمایی می کند.
«فرشتگان قصاب»، یک تهاجم حساب شده و البته محکم در عرصه ای است که طرف روبرو، به سان قانون جنگل، انجام هرگونه رفتار و حتی جنایتی را تنها برای خودش مجاز می داند و جسورانه دست به آن می زند.
«فرشتگان قصاب» اگر خوب پخش شود و اگر دیده شود، می تواند اثرهای فراوانی بر روی مخاطب عادی جهان بگذارد. راستش که امیدی به متولیان و مسوولین دولتی نمی توان داشت، اما می شود که برای دیده شدن فیلم دست به حرکت های جهادی زد. پخش خوب فیلم در داخل کشور و تلاش برای پخش آن در کشورهای دیگر، به ویژه در کشورهای منطقه، حرکتی است که می تواند ثمره های فراوانی به همراه داشته باشد.
فیلم که تمام شد، اولین جمله ای که به ذهنم رسید این بود که: ای کاش این فیلم را آمریکایی ها ساخته بودند، آن وقت همه دنیا آن را می دیدند ...
فرشتگان قصاب,حسن عباسی,جنگ آمریکا در افغانستان,قاچاق اعضا,فیلم سینمایی,11سبتامبر,حمله آمریکا به افغانستان,فیلم سینمایی,صهیونیستی,حقوق بشر آمریکایی
فرشتگان قصاب فیلمی با موضوع حمله آمریکا به افغانستان و در خصوص 11سپتامبر نیز است و به قاچاق اعضای بدن می پردازد. بازیگران ایرانی و آمریکایی در این فیلم بازی کرده و در افغانستان است.
«فرشتگان قصاب» فیلم پرحاشیه ی جشنواره سی و یکم فجر بود که نهایتا با کج سلیقگی و تا حدی غرض ورزی مدیران سینمایی از جشنواره سی و یکم فجر حذف شد. اما نکته جالب آنکه در حاشیه همان جشنواره، «جایزه ویژه جبهه فرهنگی انقلاب» یعنی «ققنوس» را از آن خود کرد. جایزه ای که کارگردان فیلم پس از دریافت آن گفت: برای من افتخار است که جایزه گفتمان انقلاب اسلامی را برای تفکر ارایه میدهند، نه برای باندبازیهای سینمایی، به عقیده من یک ققنوس به از صد سیمرغ است. من راهی را انتخاب کردم که با بیمهریها مواجه شدم، اما باز هم همین راه را ادامه خواهم داد. «فرشتگان قصاب» یک فیلم تماما ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی است و اینها در حالی است که توانسته با دوری از شعار زدگی، یک اثر قابل قبول، چه در محتوا و چه در تکنیک را به تماشاچی عرضه کند. اما در کنار همه نقاط قوت و ضعف فیلم، آنچه که جالب و صدالبته تاسف آور است، داستانی است که بر سر فیلم، چه در حضور در جشنواره فیلم فجر و چه در اکران آمده است. هنوز مدت زیادی از سر و صداهای فیلم «آرگو» نمی گذرد و دیدیم که همه حضرات آمریکایی ـ از دولت و دولت مردان گرفته تا فعالان فرهنگی و سینمایی و همه و همه ـ چگونه به صحنه آمدند و چه ها که نکردند و چه طور این فیلم را سر دست گرفته و بر سر نشاندند و از همه مدل جایزه دادن کوتاهی نکردند و حتی بانوی اول ایالت متحده را نیز به میدان آوردند و اسکار و گلدن گلوپ و ... گذاشتند زیر بغل های کارگردانش تا که این فیلم را همه جهانیان ـ از کوچک و بزرگ گرفته و لابد تا ارواح مردگان سی، چهل سال اخیر ـ ببینند و البته پیامش را بشنوند.
اما آن وقت ما... راستی اگر «فرشتگان قصاب» را و البته با همین کیفیت ـ که به نظرم از خیلی فیلم های این سالها و حتی برخی مشابه های خارجی اش یک سر و گردن بالاتر بود ـ هالیوود، بر ضد ما می ساخت، برای پخشش و دیده شدنش در جهان چه ها که نمی کرد، اما ما چه کردیم؟ «فرشتگان قصاب» حتی اکران سینمایی نشد و راستی اگر نبود حادثه یازده سپتامبر و البته تر اگر نبود خطر حمله آمریکا به سوریه، قطعا تلویزیون هم زیاد به خودش زحمت نمی داد و فیلم را پخش نمی کرد. «فرشتگان قصاب» حرف برای گفتن دارد. فیلمنامه بدی ندارد ـ هرچند که عالی هم نیست ـ و به عنوان اولین ساخته کارگردانش، نه خوب، که عالی ست. اما انگار همان طور که در این دیار، حزب اللهی ها و سربازان حضرت روح الله باید هم نشین غربت و تهمت و تنهایی باشند، آثار حزب اللهی هم، باید این چنین باشند. اینکه چنین فیلمی ـ به هر دلیلی، که البته تاکنون جز بهانه چیز دیگری نبوده ـ در لیست سیاه مدیران سینمایی و پخش و اکران قرار می گیرد، چیزی نیست جز بیماری ای که بر جان مدیریت اشراف زده و جهادگریز فرهنگی این کشور افتاده است. بیماری ای که ربطی هم به جناح بندی های سیاسی و اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدال گرا بودن دولت ندارد. انگار فرهنگ، عرصه ای است ـ در همه گزینه ها و موضوعاتش ـ که حضرات سیاست مدار در شکل اداره و مدیریتش به یک تفاهم کامل رسیده اند که رفتن این یکی و آمدن دیگری هیچ تفاوتی در خروجی ها و محصولاتش و البته نوع برخورد با این خروجی ها ندارد. شاهد مثال این مدعا هم برخورد مدیران با «فرشتگان قصاب» و ویژه تر، برخورد موسسه سازنده فیلم!!! با خود فیلم است. «موسسه شهید آوینی» سازنده و تهیه کننده اصلی کار است و البته آنچه که مدیران این موسسه در حق فیلم روا داشتند، خود حدیث مفصلی از دردها و غصه هاست.
«فرشتگان قصاب» ویژگی های منحصر بفردی دارد. اول از همه موضوع فیلم است که در نوع خود، تازه و بدیع است. فیلم تماما در افغانستان اشغال شده روایت می شود. شروع فیلم بسیار خوب است، هر چند ضرباهنگ کند فیلم در نیمه اول آن به آن آسیب زده، اما با جلو رفتن داستان، این مشکل حل شده و به نقطه قوتش تبدیل می شود. بازی بازیگران فیلم، در کل خوب از آب درآمده است، هرچند که نکات ضعف هم، مشهود، دیده می شوند. به نظرم در بین خارجی ها، بهترین بازی از آنِ «الیزابت دبث»، در نقش کیسی کلارک است؛ زن سرجوخه ای که در گروه نظامی آمریکایی حضور دارد، او مادرست و البته مدتهاست که از فرزندش دور مانده، فرزندی که پدرش را در حادثه یازده سپتامبر نیویورک از دست داده است. از بازی «پیر داغر» در نقش دیوید، فرمانده گروه امریکایی اصلا خوشم نیامد. بازی اش تصنعی بود و به نظر، یکی از نقاط ضعف کار. بازی «دارین حمزه» در نقش پرستار قصاب هم اصلا خوب نبود. دارین حمزه ای که بیشترِ حاشیه های به وجود آمده برای «فرشتگان قصاب» به خاطر حضور او در این فیلم بود. در بین بازیگران ایرانی هم، به نظرم بازی «ستارۀ پسیانی» در نقش گیسو خیلی خوب از کار درآمده است، به ویژه «به لهجه افغانی صحبت کردنش» که الحق خیلی خوب و البته دل نشین در آمده است. جلوه های ویژه فیلم نیز یکی از نقاط قوت آن است. تصاویری چون حرکت دوربین به درون ساک بمب گزاری شده، حرکت های اسلوموشن گلوله و نیز تصاویر سلاخی بدن های کودکان کشته شده و خارج کردن اعضاء آنها که به نظرم شاهکار جلوه های ویژه فیلم است. تک اصطلاحات افغانی استفاده شده در دیالوگ ها همچون «خیر پیش رویت» یا گفتن کلمه «کوچک» در مقام تحقیر هم جالب بودند و در این بلبشوی فارسی عامیانه آمیخته با هزار و یک لغت هرجایی و فارسی گاها اعجاب آور فرهنگستان، نیشگونی را می مانستند به ما برای یادآوری زیبایی های زبان مادری. دیالوگ فرهاد در پاسخ به دیوید که پرسیده بود، انگلیسی هم که بلدی، جالب بود. آنجا که گفت: اگر اسلحه دستتون نبود، الان شما باید فارسی صحبت می کردید. نکته مهم دیگر موجود در فیلم نیز نمادگرایی زیاد و البته حساب شده ی آن است که البته با توجه به حضور حسن عباسی در کنار کار، عجیب به نظر نمی رسد.
گیسو، نماد افغانستان است. افغانستان همیشه در بند و البته خسته، اما امیدوار به آینده (بارداری گیسو)، نظامی زن آمریکایی می تواند نمادی از مردم از همه جا بی خبر آمریکا باشد. نماد ستاره پنج پر و حتی گلوله و دیگر نمادهای به کار رفته در فیلم هم گفتنی های «فرشتگان قصاب» را بیشتر می کند. تصاویر و نماهایی که به ویژه از طبیعت رنگارنگ اطراف محل حادثه گرفته شده نیز، دل نشین و جذاب است. اگر از ریتم کند بخش ابتدایی فیلم بگذریم، تعلیق و نیز ضرباهنگ مناسب بخش دوم آن، فیلم را جذاب تر می کند. در کل، نمره سهیلی در کار اولش، نمره ای بالاتر از خوب است، نمره ای که هم بابت محتوای غنی و نیز تکنیک خوب به فیلمش تعلق می گیرد. نمره ای که در مقابل نمره تک مسوولان فرهنگی و سینمایی خوب رخ نمایی می کند. «فرشتگان قصاب»، یک تهاجم حساب شده و البته محکم در عرصه ای است که طرف روبرو، به سان قانون جنگل، انجام هرگونه رفتار و حتی جنایتی را تنها برای خودش مجاز می داند و جسورانه دست به آن می زند. «فرشتگان قصاب» اگر خوب پخش شود و اگر دیده شود، می تواند اثرهای فراوانی بر روی مخاطب عادی جهان بگذارد. راستش که امیدی به متولیان و مسوولین دولتی نمی توان داشت، اما می شود که برای دیده شدن فیلم دست به حرکت های جهادی زد. پخش خوب فیلم در داخل کشور و تلاش برای پخش آن در کشورهای دیگر، به ویژه در کشورهای منطقه، حرکتی است که می تواند ثمره های فراوانی به همراه داشته باشد. فیلم که تمام شد، اولین جمله ای که به ذهنم رسید این بود که: ای کاش این فیلم را آمریکایی ها ساخته بودند، آن وقت همه دنیا آن را می دیدند ...
دیدگاهها
خداحافظ رفیق
پایان نامه
نفوذی
پرواز در شب
را هم بزارید
واقعا محشر بود معرکه بود...
خدا قوت
دست شما درد نکنه
اگه براتون مقدوره مصاحبه دکتر روحانی و شبکه آمریکایی رو برای دانلود قرار بدین
باز هم ممنونم از لطفتون
یا حق