آیت الله فاطمی نیا - جلسه ی دهم سیری در صحیفه سجادیه چهارم تیرماه 1394 وقتی محبّت قوی بشود، خدا آدم را از دست نفس میگیرد. سابق بر این در عرب در قدیم یک نفر یک قلمرویی را انتخاب میکرد. آن آدم که آن قلمرو را انتخاب میکرد، صاحب قلمرو را خفیر میگفتند. یک نفر اگر میرفت در خفارت یک نفر مثلاً یک کسی با او مشکل دارد شب میدوید به قلمروی آن آدم میرسید. میگفت اینجا تحت خفارت من است، حق ندارید به آن دست بزنید. این هم مهمان من است. این فلان روز هم به تو ناسزا میگفت، خوب باشد. فرار به سمت خدا ^ میگوید اینها بشرهای جاهلی بودند میدانید «وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»[۳] این را در قرآن خواندید. ولی خفیر خود را پناه میداد. اگر زیر خیمهی او میآمد پناه میداد حتّی با هم مشکل داشتند. خط و نشان کشیده بود که تو را میکشم. یک کسی میگفت یک روزی یک کاری بکن که تو را نبیند، چون تو را ببیند میکشد. برو دم خیمهی او – این را از خود عربها شنیدم- ببین یک دفعه خود را به داخل خیمهی او بینداز. وقتی انداختی، چون اینها سخی بودند، حتماً یک غذا خواهد آورد. بگو نمیخورم مگر من را ببخشی. آن وقت تو را میبخشد. این کار عربهای جاهلی است. آن وقت الرّحمن الرّاحمین تو بخواهی از دست خود فرار بکنی، به سمت او بروی او تو را پناه نمیدهد؟ به خدمت شما گفتم طرف هر گناهی میکرد یک روز دیدند این عوض شده است، در مسجد نشسته است چه حالی. چه شده است؟ گفت هیچ چیزی. من هیچ اضافهای بر شما ندارم. من هم مثل شما هستم امّا یک وقت دیدم که غضب من را تهدید میکند، نیروی تکبّر من را تهدید میکند، حبّ ریاست من را تهدید میکند. ماندم یک دفعه گفتم ای وای میخواهم فرار بکنم. کجا فرار بکنم؟ یک مرتبه قرآن جواب داد: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[۴] به سوی خدا فرار بکنید. به سوی خدا فرار کردم. اگر ما به سوی خدا فرار بکنیم ما را پناه نمیدهد؟ به شرط اینکه به سمت خدا فرار بکنیم فقط اسم نباشد. [۳]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۴٫ [۴]– سورهی ذاریات، آیه ۵۰٫
لینک : http://thaqalain.ir/?p=6124
دفتر مرکزی: تهران،
09128513265
نوشتن دیدگاه