گفتار برخی اشخاص آنقدر تعیین کننده است که گاهی میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.قاضی شریح این گونه بود.رهبر انقلاب در تحلیل واقعه عاشورا در باره قاضی شریح می فرماید:
ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!
تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه میکنم، میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهی او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند.
ابن زیاد ترسید. آنها میگفتند: شما هانی را کشتهاید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟! شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آنجا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیداللَّه را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام میشد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد!
اما گفتگوی مطرح شده در مناظرات فی مابین دکتر ولایتی و دکتر جلیلی را میتوانید در زیر مشاهده کنید:
دکترولایتی(انتخابات92):
در آلماتی 2 آنها پیشنهاداتی کردند که میشد پیش رفت ولی آقای جلیلی نپذیرفت. گفتند غنی سازی 20 درصد را تعلیق و فردو را کند کنی، 3 تحریم را برمیداریم. در پاسخ به آنها گفتند این کارها را میکنیم شما کل تحریم را بردارید. حرف من این است که باید قدم به قدم پیش رفت . دیپلماسی معامله و تعامل است. سرسختی نشان دادن نیست. دیپلماسی بیانیه پشت میز خواندن نیست!
دکترجلیلی(انتخابات 92):
آقای ولایتی من نمیدانم این حرف ها از کجا آمده! آن ها به ما گفتند شما در کار فردو تاخیر بیاندازید تا ما هم تحریم هایی که در آینده میخواهیم بکنیم انجام ندهیم.... ما میدانستیم که طرف مقابل بدعهد است لذا گفتیم تاخیر در فردو و توقف بیست درصد در مقابل تحریم های اصلی همچون نفت و ارز باید باشد ببینید آن ها که روزی 5سانتریفیوژ ما را تحمل نمیکردند امروز حتی حق غنی سازی بیست درصد ما را نیز پذیرفته و سر تاخیر در کار فردو با ما بحث میکنند!
ولایتی سال 93(یازده ماه پس از توافق ژنو) 10 آبان 93
ما میخواهیم هر چه زودتر مذاکرات به پایان برسد اما متأسفانه هر چه ما به تعهدات خود عمل کردهایم طرف غربی ما به تعهدات خود عمل نکرده است و آمریکا که بعضاً اظهار نظر خارج از قاعده میکند مورد اعتراض کشورهای بی طرف قرار میگیرد اما همچنان بر تحریمهای ما افزودند.
رهبر انقلاب چه گفتند؟
حضرت آیت الله خامنه ای 12 روز پس از برگزاری انتخابات، در دیدار مسئولین قوه قضائیه با اشاره به برخی مباحث مطرح شده در مناظره های تلویزیونی فرمودند:مسئله اینها (دشمنان) این است که نمیخواهند موضوع هستهاى ایران حل شود. اگر لجبازى آنها نبود، موضوع هستهاى براحتى حل میشد. بارها تا لحظه حل پیش رفتیم، امضاء کردند، آژانس هستهاى امضاء کرد؛ قبول کرد که این اشکالاتى که وجود داشته، برطرف شده - اینها موجود است، اینها سند است؛ اینها که قابل انکار نیست - خب باید قضیه تمام میشد، پروندهى هستهاى کشور باید پایان پیدا میکرد. آمریکائىها بلافاصله یک چیز جدید را مطرح کردند، آوردند وسط. نمیخواهند قضیه تمام شود. نمونههاى متعددى را ما در این زمینه داریم. حل مسئلهى هستهاى جمهورى اسلامى، به حسب طبیعت خود، از جمله کارهاى سهل و آسان و روان است؛ اما وقتى طرف مقابل مایل نیست این قضیه حل شود، خب بله همین جور میشود که ملاحظه میکنید.
بنابراین این را باید توجه داشته باشند؛ جمهورى اسلامى در قضیه هستهاى، هم قانونى عمل کرده است، هم شفاف عمل کرده است، هم از لحاظ استدلالى، منطقى عمل کرده است؛ منتها این یک نقطهاى است که براى فشار بر جمهورى اسلامى این را مناسب دانستهاند. اگر این هم نباشد، یک قضیهى دیگرى را براى فشار مطرح میکنند. هدف، تهدید است؛ هدف، فشار است؛ هدف، خسته کردن است. خودشان گفتند: هدف، تغییر دادن نظام سیاسى و سازوکار سیاسى است. البته در حرفهاى خصوصى که میزنند، یا گاهى نامه که مینویسند، میگویند نه، ما نمیخواهیم نظام را تغییر دهیم؛ لیکن در گوشه و کنار حرفهایشان، در اظهاراتشان، در عملکردشان، این مسئله کاملاً روشن است. ملتى که زیر فرمان آنها نباشد، بر طبق میل آنها عمل نکند، بر طبق سلیقهى آنها در ممشاى خود عمل نکند، مغضوب آنها است.
دفتر مرکزی: تهران،
09128513265
دیدگاهها