شهید مطهری، اهمیت امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهى از منكر يگانه اصلى است كه ضامن بقاى اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است. اصلًا اگر اين اصل نباشد، اسلامى نيست. رسيدگى كردن دائم به وضع مسلمين است. آيا يك كارخانه بدون بازرسى و رسيدگى دائمى مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعى دارد، قابل بقاست؟ اصلًا آيا ممكن است يك سازمان همينطور به حال خود باشد، هيچ دربارهاش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه هم چنين است. يك جامعه اسلامى اينطور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر. شما كدام انسان را پيدا مىكنيد كه از پزشك بىنياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند: متخصص چشم، متخصص گوش و حلق و بينى، متخصص مزاج، متخصص اعصاب. انسان هميشه انواع پزشكها را درنظر مىگيرد براى آنكه اندامش را تحت نظر بگيرند، ببينند در چه وضعى است. آنوقت جامعه نظارت و بررسى نمىخواهد؟! جامعه رسيدگى نمىخواهد؟! آيا چنين چيزى امكان دارد؟! ابداً. حسين بن على عليه السلام در راه امر به معروف و نهى از منكر يعنى در راه اساسى ترين اصلى كه ضامن بقاى اجتماع اسلامى است كشته شد؛ در راه آن اصلى كه اگر نباشد، دنبالش متلاشى شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفكّك و از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است. بله، اين اصل اين مقدار ارزش دارد. آيات قرآن در اين زمينه بسيار زياد است. قرآن كريم بعضى از جوامع گذشته را كه ياد مىكند و مىگويد اينها متلاشى و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند، مىفرمايد: به موجب اينكه در آنها نيروى اصلاح نبود، نيروى امر به معروف و نهى از منكر نبود، حس امر به معروف و نهى از منكر در ميان اين مردم زنده نبود. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج17، ص: 236،237
شهید مطهری,امر به معروف و نهی از منکر,امام حسین علیه السلام,شهید مرتضی مطهری,استاد مطهری
امر به معروف و نهى از منكر يگانه اصلى است كه ضامن بقاى اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است. اصلًا اگر اين اصل نباشد، اسلامى نيست. رسيدگى كردن دائم به وضع مسلمين است. آيا يك كارخانه بدون بازرسى و رسيدگى دائمى مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعى دارد، قابل بقاست؟ اصلًا آيا ممكن است يك سازمان همينطور به حال خود باشد، هيچ دربارهاش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه هم چنين است. يك جامعه اسلامى اينطور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر. شما كدام انسان را پيدا مىكنيد كه از پزشك بىنياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند: متخصص چشم، متخصص گوش و حلق و بينى، متخصص مزاج، متخصص اعصاب. انسان هميشه انواع پزشكها را درنظر مىگيرد براى آنكه اندامش را تحت نظر بگيرند، ببينند در چه وضعى است. آنوقت جامعه نظارت و بررسى نمىخواهد؟! جامعه رسيدگى نمىخواهد؟! آيا چنين چيزى امكان دارد؟! ابداً. حسين بن على عليه السلام در راه امر به معروف و نهى از منكر يعنى در راه اساسى ترين اصلى كه ضامن بقاى اجتماع اسلامى است كشته شد؛ در راه آن اصلى كه اگر نباشد، دنبالش متلاشى شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفكّك و از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است. بله، اين اصل اين مقدار ارزش دارد. آيات قرآن در اين زمينه بسيار زياد است. قرآن كريم بعضى از جوامع گذشته را كه ياد مىكند و مىگويد اينها متلاشى و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند، مىفرمايد: به موجب اينكه در آنها نيروى اصلاح نبود، نيروى امر به معروف و نهى از منكر نبود، حس امر به معروف و نهى از منكر در ميان اين مردم زنده نبود. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج17، ص: 236،237
نوشتن دیدگاه